زندگی مشترک منزندگی مشترک من، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

گل شمعدونی

روزگار

  جسارت می خواهد نزدیک شدن به افکار دختری که روزها مردانه با زندگی می جنگد .......اما شبها بالشش از هق هق دخترانه اش خیس می شود  .......از "نبودنت"دلگیر نیستم از اینکه روزگاری " بودی " دلگیرم خاطرات خیلی عجیبن گاهی اوقات میخندیم به روزایی که گریه میکردیم  گاهی گریه میکنیم به روزهای که می خندیدیم       ...
23 بهمن 1392

شب طوفانی

  هوا سرد است و برف اهسته بارد  ز ابری ساکت خاکستری رنگ  زمین را بارشی مثقال ، مثقال  فرستت پوشش فرسنگ ، فرسنگ  سرود کلبه ای بی روزن شب  سرود برف باران است امشب  ولی از زوزه باد پیداست  که شب ، مهمان طوفان ست امشب  دوان بر پرده های برف ها ، باد، روان بر بالهای باد ، باران ، درون کلبه ای بی روزن شب  شب طوفانی سرد زمستان ...
15 بهمن 1392

فرشته

  در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد . دکتر گفت!در را شکستی بیا تو در باز شد ودختر کوچولویه 9ساله ای که خیلی پریشان بود به   طرف دکتر دوید : آقای دکتر مادرم ، و در حالی که نفس نفس میزد ! ادامه داد: التماس میکنم با من بیایید مادرم خیلی مریض است  دکتر گفت:باید مادرت را اینجا بیاوری ، من برای ویزیت خانه کسی نمیروم  دخترک گفت: ولی دکتر ،من نمیتوانم  اگر شما نیایید مادرم میمیرد و اشک از چشمانش سرازیر شد  دل دکتر به رحم امد و تصمیم گرفت همراه او برود  دختر دکتر را به طرف خانه راهنمای کرد ،جای که مادرش در رختخواب بود دکتر شروع کرد به  مایعنه و تو...
15 بهمن 1392

دل ادم ...

    دل ادم ... چه گرم می شود گاهی ساده...به یک دلخوشی کوچک  به یک احوالپرسی ساده... به یک دلداری کوتاه... به یک "تکان سر" ...یعنی تورا میفهمم  به یک گوش دادن خالی ... بدون داوری ... به یک همراهی کوچک... به یک پرسش " روزگارت چگونه است ؟ به یک دعوت کردن کوچک به صرف یک فنجان چای  به شنیدن یک " من کنارت هستم ... به یک دوست دارم بی دلیل ... دل ادم گاهی ... چه شاد است  به یک فهمیده شدن ... درست به لبخند ... به یک سلام ... به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ... و ما چه بیرحمانه این دلخوش...
15 بهمن 1392

نلسون ماندلا

  زندگی،شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید     مهم این نیست که زیبا باشی زیبای در این است که،مهم   باشی حتی برای یکنفر   بگذار ،عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی   هیچ چیز مانند نحوی رفتار افراد یک جامعه با کودکان ،شرافت ان جامعه را نشان نمیدهد ا ز خدا پرسیدم . خدایا چطور میتوان بهتر زندگی کرد؟خدا جواب  داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر با اعتماد زمان حالت  را بگذران و بدون ترس برای اینده اماده شو .ایمان را نگهدار و  ترس را به گوشه ای انداز     ...
14 بهمن 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل شمعدونی می باشد